به همین مناسبت...

 

  

روز پدر رو تبریک می گم به    

بچه هایی که پدر ندارند  

بچه هایی که پدر بدی دارند  

بچه هایی که پدرشون ولشون کرده  

بچه هایی که پدر خونواده شدند با اینکه خودشون بچه بودند 

 

و تبریک می گم به  

پدرهایی که بچه هاشون رو از دست دادند  

پدرهایی که اصلا بچه دار نمی شند  

پدرهایی که بچه هاشون ولشون کردند و رفتند  

پدرهایی که پدر خیلی ها هستند غیر از بچه خودشون   

 

 

به پدرها و بچه های نرمال تبریک نمی گم 

 

به مادرهایی که نقش پدر رو هم دارند تبریک نمی گم 

 

به کسانی که فکر می کنند این روز روز مرده هم تبریک نمی گم 

 

 

  

ولی ویژه ترین تبریکم به لباس زیر و جوراب فروشی های مردانه است 

 

آقا همیشه به روز پدر!!!

  

 

 

 

 

به دنیا مردن...



بیست و دوم خرداد گذشت


و هنوز به دنیا نیومده


طفل دوساله امید من


از بس که هر روز می میره...





شب آرزوها


همه آرزوهای نداشته ام آمین


همه رویاهای احمقانه ام آمین


همه خواسته های غیرمنطقی ام امین


همه تمایلات بچه گانه ام آمین


همه امیدهای محالم آمین


امشب آرزو دارم به جای خدا هم خدا شوم...خدایا!آمین!




3 واحد مدارمنطقی

 

 

1,1  :   تو همینی هستی که هستی 

0,1  :   تو همینی نیستی که هستی 

1,0  :   تو همینی هستی که نیستی 

0,0  :   تو همینی نیستی که نیستی 

 

 

 

توی کامپیوترو نمی دونم 

 

ولی توی زندگی مهم نتیجه اش نیست 

 

مهم عمریه که تلف می کنی تا حالت خودت رو قبول کنی

 

 

 

 

غر!

 

 

لب و لوچه آویزان 

شانه هایم افتاده  

چشم ها خسته    

سرم پارتی  

قلبم هشت سال جنگ تحمیلی 

پاهایم مورمور 

دستهایم کرخ    

جسمم ناتوان 

کارم ضایع 

روحیه ام داغان  

   

امیدم نا امید  

آرزوهایم برفنا  

چشم انداز آینده ام تاریک 

دورنمای گذشته ام شرم آور  

حالم ضدحال  

  

تصمیماتم کبری  

خودم ولی صغری 

اراده ام سست 

 همتم اسفناک  

رویاهایم نامربوط 

افکارم مازوخیستی  

خیالپردازی هایم سادیستی 

خواب هایم ترسناک   

 

خدایم جبار  

دنیایم بیمار

سرنوشتم گنگ 

پانوشتم سخت 

خودم بیخود... 

 

  

تازه فردا یعنی چهار ساعت دیگه باید پاشم برم شمال  

 

اگه غرق نشدم و خدا بخواد سه شنبه میام  

 

اگه غرق شدم و خدا نخواست هم که دیگه هیچی ...

 

فعلا خوش باشین تا ببینم چی پیش میاد!!!  

 

 

 

 

 

 

 

هستی؟

 

 

خدا نیست چون : 

  

این وضع مملکت هاست 

 

این وضع دنیاست 

 

این وضع آدم هاست  

 

این وضع بچه هاست

 

این وضع زندگی هاست 

 

 

 

 

خدا هست چون :  

 

هست. 

 

 

 

 

حفظ ظاهر

 

اولش چشمات گرد میشه   

بی حرکت می شی  

البته فقط برای یه کمی از یک ثانیه  

بعد سریع و تند بر می گردی به حالت اولت  

لبخند می زنی ... الکی  

سرتو تند تند اینور و اونور تکون می دی  

دستات هم همینطور  ... نمی دونی باهاشون چی کارکنی  

مغزت خالیه ... یادش رفته دستور بده  

یه چیزی هست که از تو قویتره   

دیگه فایده نداره  

می خوای ... ولی سخته خیلی    

 

پلک میزنی و اشک هات می ریزند پایین ...

 

 

 

 

کامپلیتلی متفاوت

 

 

 

اگه تو یک بیابون همینطور که داری میری یه مکعب پیدا کنی اندازه اش چقدره؟ 

 

من گفتم اندازه این مکعب های اسباب بازی بچه هاست 

 

اون گفت اندازه یک خونه است  

 

 

چه رنگیه؟

 

من گفتم هرطرفش یه رنگه 

 

اون یادم نیست چی گفت  

 

 

چی کارش می کنی؟ 

 

من گفتم باهاش بازی می کنم بعد میندازمش و میرم  ،

 

آخه هرچی فکر می کنم به هیچ دردم نمی خوره 

 

اون گفت میرم می شینم توش 

.

اون مکعب زندگی بود  

 

 

 

 

ما با هم فرق داریم 

 

حالا باورت شد؟؟؟

 

 

 

 

 

 

سر کاری

 

من امروز رفتم سر کار 

 

من امروز برای اولین بار رفتم سر کار  

 

یعنی صبح بلند شدم 

 

 و رفتم بیرون و با بقیه تو ترافیک موندم و با بقیه دویدم تا سر کار برم 

 

 و بقیه خوابم رو پشت میز بکنم!

 

من از وقتی یادم میاد سر کار بودم 

 

و همه چیز برام حکم یک چیز سروکاری رو داشت 

 

پس چطور ممکنه امروز برای اولین بار رفته باشم سر کار؟ 

 

نکنه این هم یک چیز سر کاری باشه و من در واقع نرفته باشم سر کار

 

من واقعا امروز رفتم سر کار؟ 

 

... 

 

چه زود دیر میشه 

 

 

خوش آمدن!

 

 

مدیونی اگه فکر کنی از دست بلاگفا به جنون مالیخولی فرنی تبدیل شده بودم 

 

بلکه و فقط بلکه در آستانه رسیدن به اولین سالگرد وبلاگ نویسیم تصمیم گرفتم بیام اینجا 

 

ربطی هم به هم ندارند البته!  

 

توی وبلاگ قبلی اینطوری فکر می کردم  

 

هنوز هم همینطوری فکر می کنم

 

ولش کن فال گرفتم نگاه: 

 

 

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم 

 

دل بیمار شد از دست، رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم 

  

آنکه بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم 

  

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم 

  

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم 

  

سایه ی طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه ی میمون همایی بکنیم 

  

دلم از پرده بشد حافظ خوش گوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنیم 

  

 

 

 

خوب به هر حال من اومدم 

 

خیلی خوش اومدم!!!