خجستگی!


قبلا تر ها فکر می کردم برای خوشبختی


باید درست مطابق با معیارهای خوشبختی زندگی کرد


بعدا تر ها فهمیدم برای خوشبختی 


فقط کافیه خدا این سوءتفاهم رو برات ایجاد کنه



لطفا بنیان خانواده تان سست نشود


خیلی دلم می خواد روژ لب صورتی بزنم


و یک پیرهن نخی گلدار آبی تنم کنم


و موهامو باز بذارم


و برم بیرون قدم بزنم




آتش بگیر تا ببینی چه می کشم...


درخواست فوری



انبار پر از جرقه


به یک مقدار باروت نیازمندیم




معیار

 

گذشت زمان دقیقا تعیین می کنه 

 

که من در این لحظه باید احساس خوشبختی می کردم یا بدبختی...

 

 

مسائل ذهنی من:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واقعا دارم روز های سختی رو می گذرونم

 

مشکلات بنیادین مذهبی

 

اعتقاد دارم که خدا آخرش همه چی رو درست می کنه

اعتقاد دارم که خدا تو اوج ناامیدی به داد آدم میرسه

اعتقاد دارم که خدا صدای خفه شده آدم رو می شنوه

اعتقاد دارم که خدا داد آدم رو می گیره

اعتقاد دارم که خدا بهترین قاضی و داوره

اعتقاد دارم که خدا آه دل شکسته رو می شنوه

اعتقاد دارم که خدا بهتر از آدم می دونه که چی خوبه  

اعتقاد دارم که خدا ریشه ظلم و حق کشی رو خشک می کنه 

 

من کلا خیلی اعتقاد دارم که همشون هم قرص و محکم سرجاشونند

وهیچ عاملی تو دنیا نمی تونه اونها رو سست کنه 

 

فقط من دیگه به خدا اعتقاد ندارم 

  

 

متاسفانه...



یه وقتی فالم که خوب در میومد حالم خوب می شد


یه وقتی فال می گرفتم تا حالم خوب بشه


یه وقتی فالم به حالم ربطی نداشت


یه وقتی شده که دیگه فال نمی گیرم


یه وقتی هم میشه که دیگه حال ندارم



...




خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش


بنــماند هیـــچــش الا هـوس قـمـار دیــگر






واقعیت های پیچیده

خوب می دونی  

 

خیلی چیزها تغییر کرد 

 

تا من بالاخره باورم رو به تغییر از دست دادم  

 

دعا


خدایا.