قبلا تر ها فکر می کردم برای خوشبختی
باید درست مطابق با معیارهای خوشبختی زندگی کرد
بعدا تر ها فهمیدم برای خوشبختی
فقط کافیه خدا این سوءتفاهم رو برات ایجاد کنه
خیلی دلم می خواد روژ لب صورتی بزنم
و یک پیرهن نخی گلدار آبی تنم کنم
و موهامو باز بذارم
و برم بیرون قدم بزنم
اعتقاد دارم که خدا آخرش همه چی رو درست می کنه
اعتقاد دارم که خدا تو اوج ناامیدی به داد آدم میرسه
اعتقاد دارم که خدا صدای خفه شده آدم رو می شنوه
اعتقاد دارم که خدا داد آدم رو می گیره
اعتقاد دارم که خدا بهترین قاضی و داوره
اعتقاد دارم که خدا آه دل شکسته رو می شنوه
اعتقاد دارم که خدا بهتر از آدم می دونه که چی خوبه
اعتقاد دارم که خدا ریشه ظلم و حق کشی رو خشک می کنه
من کلا خیلی اعتقاد دارم که همشون هم قرص و محکم سرجاشونند
وهیچ عاملی تو دنیا نمی تونه اونها رو سست کنه
فقط من دیگه به خدا اعتقاد ندارم
یه وقتی فالم که خوب در میومد حالم خوب می شد
یه وقتی فال می گرفتم تا حالم خوب بشه
یه وقتی فالم به حالم ربطی نداشت
یه وقتی شده که دیگه فال نمی گیرم
یه وقتی هم میشه که دیگه حال ندارم