متاسفانه...



یه وقتی فالم که خوب در میومد حالم خوب می شد


یه وقتی فال می گرفتم تا حالم خوب بشه


یه وقتی فالم به حالم ربطی نداشت


یه وقتی شده که دیگه فال نمی گیرم


یه وقتی هم میشه که دیگه حال ندارم



نظرات 11 + ارسال نظر
یک ماما با چکمه های سفید یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://newmidwife.blogsky.com

نه قربونت برم..مشکل از حال و دل و این چیزا نیست بدبخت حافظ دیگه در برابر فال و خواسته و نیتهای ما کم آورده گمونم باید آپ دیت میشد...یا دست کم یه چندتا بیت متناسب با وضع جوونای امروز مینوشت...حافظ مونده دیگه چی بگه!!!
منم فال زن حرفه ای بودم ....اماالان شدم .....همون که خودت گفتی...یه وقتایی دیگه حوصله و حال ندارم
این لینکشه...گاهی هم خود کتاب
http://hafezdivan.blogpars.com
راستی خیلی ماهی تو...دوستت دارم

چی بگم وقتی همین جوریه که تو می گی؟

راستی خیلی با محبتی تو .... منم دوستت دارم

بید مجنون یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ق.ظ

این حرف ها را بی خیال آبجی،راز فال ورق را خواندی؟

نه
من فعلا همه چیم تعطیله
به خصوص مخم

غزاله یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ http://ms1.blogsky.com

منم یه زمانی به فال خیلی اعقاد داشتم

اونم فال قهوه و ورق

از وقتی علی رفت دیگه نه

من که ربطشو نفهمیدم
ولی خوب کردی جیگر
حیف پول که بدی فالگیر!

پرشکوه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://parshkooh.persianblog.ir/

آرزو می کنم فال و حالت نیکو.

واقعا ممنون

مرد آهنی یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.aaaj.blogfa.com

درود،
زده ام فالی و فریاد رسی می آید!
واقعن میاد؟
بدرود.

درود
بله میادولی با مسئولیت محدود!
بدرود بر شما!

Ye Dokhtar یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://wwwcocl2.persanblog.ir

منم یه زمانی همین طوری بودم..
و الان دیگه نمی گیرم..
اما بعضی وقتا دوستم برام میگیره!!!!!!!! D:

امیدوارم "اون وقت" هیچ وقت نرسه! و همیشه "باحال" باشی:) :*

مرسی باحال

فاطمه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com


من کلاً با شما حال می کنم حالا چه حال داشته باشی چه نداشته باشی

راستی کف دستت بده فالت بگیرُم .. دخترم منتظرش باش.. می آد ... با یه پیکان جوانان گوجه ای .. از اونها که پشت سر راننده یه پنکه کوچیک داره و روی کاپوت جلو عکس یه عقاب با بال های بازه ... تو فالت یه سفره ... یه سفر دور .. خارج میری باهاش،.... هاااااا...... سایه یه زن می بینُم .. رقیب نیس ولی سنگ سر راهت میندازه .. نکنه مادر شوهره؟ ....حواست باشه .. خوشگلی، خانومی ... اقبالت بلنده

همه رو ول کن...

من از این به بعد میرم تو کار هرچی پیکانه

می گم وانت بار هم خوبه ها

راستییییییییی
اگه نیومد من میام از نون خوردن میندازمت
فکرکردی می تونی جوونای مردمو الکی امیدوار کنییی

محمدرضا دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ http://www.hazion.blogfa.com

به جان خودم امروز چشمم به دیوان حضرت حافظ افتاد پیش خودم گفتم حس و حالم بهش چند وقتیه مثل قبل نیست
.نمی دونم بخدا چرا...؟!![گل]

.....به خدا.....

فاطمه دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

راستی من هم با بید مجنون موافقم .. راز فال ورق خیلییییییییی باحاله .... حتماً بخونش

با کدوم مخ؟

سارا دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ

مشکل از حافظی یه که به صاحابش نمی دی!!
حافظ عاقت کرده! هم فال رو ازت گرفته هم حال رو .
حالا بازم حافظ منو بلوکه کن!! ببین دیگه چی سرت میاد!

کار و بار ردیفه؟ حال گرفته نبینمت دوستم!

می بینم که توامان به روح و رو اعتقاد داری

حالمون که داغونه ولی فال می گیریم و دورادور زبونمون رو واسه بعضیا در میاریم
حالا حافظ میزنه تو پرمون اون میشه یه بحث دیگه

فاطمه دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

تو رو خدا ننه .. بیخیال کار و بار ما شو ... می شینم برات نذر می کنم ... قفل از بختت باز بشه .. تازه مخ هم پیدا کنی که بشینی اون کتاب رو بخونی

حالا تو اون پیکان گوجه ایه رو بفرست بیاد

ببینم چی میشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد