دیرعقدگی

اینجا مترو،

دیرمان شده

هردویمان

در جهت عکس هم می رویم و فرقی هم که نمی کند

من سوار قطاری می شوم که او را تازه پیاده کرده

اما یک چیزی بینمان پیش آمده،

گنگ است ولی عقده صدایش می کنند...


دیرمان شده

هلمان میدهند

هلشان میدهیم

به هم می خوریم

نه ...

نه او از عمد خورد به من

این چیزها را خوب می فهمم

به کسری از یک لحظه هم نکشید

از کنار هم که می گذریم

او می خواهد که ارضا شود

سعی می کند

و دیگر هیچ...


دیرمان شده

دیگر واقعا دیرمان شده

هرکدام عقده های تازه مان را برمیداریم

و هم چنان نمی دانیم چه می شود...


نظرات 13 + ارسال نظر
ن د ا یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:49 ق.ظ http://bluesky1.persianblog.ir/

یه زمانی یه مسیرایی بود که اتوبوس کم بود و به جاش می نی بوس می اومد. می نی بوس هم که دیگه جدا کننده نداشت. و چه عقده هایی که اونجا راه باز نمی کرد. شلوغ بود این شلوغی برای عده ای چه لذتی داشت. مدرسه می رفتم . یه دختر 14- 15 ساله. اما مفهوم عقده را حس می کردم. هرچند اون موقع این کلمه برام نا اشنا بود.

دقیقا مفهوم عقده کاملا حس کردنیه
نه توصیف کردنی

پیانیست یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ http://baharakmv2.blogsky.com

غزاله یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://blueskygirl.blogfa.com

سلام

چطوری؟

کسری کیه؟

البته شاید درست نخونده باشم

چه خبر از کار چی شد؟

هی واااای من
اون کسری نه که
منظورم همون سیم ثانیه خودمون بود!

کارم خوبه عزیزم
سلام داره خدمتتون!

معلم روستا یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ http://villageteacher.persianblog.ir

سلام
آری خیلی دیرمان شده
اصلاً کلاً جاماندیم از قطاری که باید سوارش می شدیم.
به همین خاطر همه در این ازدحام سردرگم اند و همدیگر را هول می دهند.
همدیگر را به عمد به هم می زنیم تا شاید . . . و چقدر مضحک است که ما باید به فکر قطاری باشیم که از آن جامانده ایم ولی به این امور کوچک هنوز مشغولیم
ما جاماندیم و هیچ کس به دنبال قطار دیگر نیست.
ما دیرمان شده از بس که قطاری نمی رسد
حتی این اجازه را هم به خودمان نمی دهیم که پیاده برویم
ما دیر مان شده
ما دیرمان شده . . . .

در پناه حق

شاید این بار انتظارش رو نداشتم...
ولی درک کردین
ممنون

راستی این امور کوچک بود
الان سالهاست که غولی شده بزرگتر از تمام انسانیت ما

فاطمه یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

هی وای من!!!! درگیر!!!! بابا عقده گشا تو این مملکت سراغ داری؟ نداری دیگه .... مردم بدبخت چی کار کنن؟ چقدر دو دستی خودشون رو بچسبند؟

برنامه دوراهی این هفته من و تو رو میدی، اون وقت می فهمیدی وضعمون خیلی خرابه ... خیلی

عقده گشا یعنی چی؟
یا در واقع یعنی کی؟
یا اصولا برای کی؟

راستی وضع که خرابه هیچ حال من هم به هکذا!

[ بدون نام ] یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

وای...ازاون حرفا بود میدونم !!!
ولی با بهانه دیرمان شده
هردو محل حادثه را ترک میکنند ...
..........................................................
باورکن اگه مجله ای یا یه همچین چیزی داشتم تو خود صفحه اول با افتخار نوشته های تو رو اونجا چاپ میکردم واقعا بینظیرن

اییییییییول مستانه
حال دادی بهم حالم خوب شد
عقده هام رو به بوته فراموشی سپردم!

ایشالله هرچه زودتر مجله هم بزنی!


چیه الان فکر کردی من شکسته نفسی می کنم ؟ عمراااااااااا

یک مامابا چکمه های سفید یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

من بودم اسمم یادم رفت

بدون اسمت هم قشنگه!

یک مامابا چکمه های سفید سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ق.ظ http://newmidwife.blogsky.com/


دوستت میدارم
یک بوسه برای تو..............بگیرش که اومد

ایول
می گیرمش میذارم تو یخچال که خراب نشه

آدمک سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.nightthoughts.persianblog.ir

نمی دونم شایدم زود اومدیم !!!

برای بعضی از ما استفاده از بعضی چیزها هنوز خیلی زوده. برای بعضی از ما همون طرح های پیاده روهای جداگانه واقعاً مناسبه.

شاید برای استفاده از مترو زود اومدیم. شاید اونقدر بالغ نشدیم که بدونیم هر چیزی رو برای یه کاری ساختن نه همه چیز رو برای یه کار.

شایدم دیرمون شده.

سلاممم

من نمی دونم ما زود اومدیم یا دیر

ولی شما درست به موقع اومدی

نگارنده چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com/

یلداااااااا ..... دیروز توی مترو دو تا خانومه دعواشون شد ... یکیشون دماغش عملی بود، اون یکی چنان زد توی دماغش که فشار همه افتاد پایین ... چنان کتک کاری و فحش و فحش کاری شد که بیا و ببین ... خیلی خجالت کشیدم ...وقتی خانم ها با هم دعواشون میش من همیشه خجالت می کشم ...

خیلی دردناک بود جریان دماغ دختره ... طفلکی ..البته اول اون شروع کرد هااااا ولی تاوان اشتباهش خیلی سنگین بود

وای خدا مرگم بده!
حالا دعوا سر چی بود؟

اصلا بیا از این به بعد پیاده بریم
به جون خودم!

میله بدون پرچم چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ

سلام
این گره هر روز کور تر می شود...

هرچند که کورتر از این غیر ممکن است

یک انسان جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ http://1ensaan.iblogger.org

عجیب نیست که اینجور است...
عجیب بود اگر اینجور نبود...

پس آسوده باشید
ما همه نرمالیم

امام نقی (نق) چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ

به خدا سوگند از ما نیست کسی که عقده هایش را خالی نکرده و از دنیا برود. یکی از صحابه از جدم ضامن آهو (رض) نقل میکرد : روزی ضامن آهو با شیعیان خود در بیابان های اطراف طوس (مشهد کنونی) سگ چرخ می زدند که ناگهان ضامن آهو در رفت، آهو ترکید و یکی از شیعیان امام به فاک فنا رفت. ضامن آهو بعد از اینکه فهمید آن شیعه عقده های خود را در دنیا خالی نکرده و ارضا نشده بود، جسد آن ملعون را به e = 2.7182 قسمت کاملا مساوی تقسیم کرد. آن روز در تاریخ شیعه به :یوم الارضا فی الدنیا و الآخرت" معروف شد :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد