هزار راه نرفته...


تو ای تنهای معصومم چه درد آور سفر کردی

چنان در خود فرو مردی که من دیدم خود دردی

در آن سوی پل پیوند تویی با خنجری در مشت

در این سو مانده پا در گل منم با خنجری در پشت

تو ای با دشمن من دوست صداقت را سپر کردی

چه آسان گم شدی در خود چه درد آور سفر کردی

خدا این راه گم کرده که از شیطان تهی تر بود

تو را خواند و تو هم رفتی که حرفش حرف آخر بود

خدای تو به سحر خواب به تو بیگانگی آموخت

غم دور از تو پوسیدن مرا در خویشتن می سوخت

تو ساده دل ندانستی خدای تو دروغین بود

تنی خاکی و درمانده خدای تو فقط این بود

چنینی زخمی که من خوردم نه از بیگانه از خویش است

هراسم نیست از مردن ولی مرگ تو در پیش است

شب رفتن تو را دیدم ولی انگار در کابوس

فقط تصویر ی از تو بود تو را نشناخته ام افسوس

کسی هرگزبه فکرما نبود و نیست

ای همدرد !

برای مرگ این قصه

کسی گریه نخواهد کرد



این هم یک جور نوحه خوانی برای شب قدر می تونه باشه...


نظرات 13 + ارسال نظر
پرشکوه چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ق.ظ http://parshkooh.persianblog.ir/

امیدوارم از این روزها و شبها بهترین بهر را برده باشید.

چشمم آب نمی خوره

فانی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

احساساتی شدی!
چه خبره؟

خبرها که پیش شماست
تازشم هیچم احساساتی نشدم
واقعا فکر می کنم این شعر می تونه خطاب به قاتل باشه
نمی تونه؟

فاطمه چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:59 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

به نظر من که عالی بود .. به تعداد افراد روی زمین،‌راه برای رسیدن به خدا هست .. شما که خود خدایی ... نمی خوای دعای ما جوون ها روبرآورده کنی؟

ولله من اقدام کردم
حکمم هم اومده
منهاش دسترسی خداییم هنوز فعال نشده!
شما یه چند صباح دیگه هم آرزو به دل بمونید من میام

نادی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:30 ب.ظ http://ashkemah.blogsky.com

این شعر را می تونم برا خودم کپی کنم؟
شاعرش تویی؟

جون نادی تا حالا نشنیده بودیش؟
باورم نمیشه

ولی خوب در اینکه شاعرش منم شکی نیست ولی نمی دونم چرا قبل از من اردلان سرافراز این شعرو سروده ابی هم خوندتش

راستی پیشنهاد می کنم اول آهنگشو گوش کنی

محمدرضا چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.hazion.blogfa.com

خدا قبول کنه دختر...[گل][گل][گل]
دعا بفرمائید حاج خانوم[گل][گل][گل]
التماس دعا[گل]

شب شب عزیزیه
بپا دست خالی از این وبلاگ نری

نازنین پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلام دوست خوبم...
راستش زیاد اهل نوحه و شعر و گریه زاری و اینکه بزنم تو سرم خودمو زجر بدم نیستم !

ب نظرم بهتره بشینی سیره ی زندگی معصومین رو بخونی ببینی چیکار کردن ک اینقدر محبوبن ... سعی کنی تا اونجا ک میتونی تو زندگیت مثل اونا رفتار کنی ....

یا اینکه بشینی قرآن بخونی و واقعا عمق مطلب رو درک کنی .. نه اینکه آه و ناله کنی .. اینجوری هم خودت عذاب میکشی هم اینکه هیچ فایده ای نداره ...

من هم اصلا اهل نوحه خوانی نیستم
هرچند من فکر می کنم ملت ما حتی نسل ما با اینکه خیلی دست و پا میزنیم که فکر کنیم نه کار دیگه باز موفق نمی شیم چون مارو نوحه پرور بار اوردند
اصولا با ناله و نفرین و حسرت و مرثیه خوانی عجین شدیم
به این راحتی ها هم فکر نمی کنم ریشه کن شه

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ http://hosseinkarlos.blogsky.com

سلام دوست عزیز
امیدوارم هرچه زودتر دسترسی هم فعال بشود.

ممنونم
یادم باشه یه پست خوب به شما بدم بعدها
ببینم مامور مخصوص بلندترین بزرگ می شی؟

پرشکوه جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ق.ظ http://parshkooh.persianblog.ir/

برای فیسبوکت فرستادم.

دستت طلا

معلم روستا جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ق.ظ

سلام
نوع تفکرات شما مرا به یاد دوران دانشجویی ام می اندازد که تیشه ای برداشته بودم و تمام اعتقادات سست و بی پایه قبلی را فرو می ریختم.به جایی رسیدم که هیچ نداشتم.نه اعتقادی نه شناختی و نه خدایی.
ولی هیچ وقت سعی نکردم در این تنهایی وهم انگیز بمانم.دانه دانه آجرهای پی ساختمان تفکراتم را روی هم گذاشتم تا یک ردیف از آنها ساخته شد.همان یک ردیف می ارزید به برج هایی که در قبل داشتم.
همیشه بین جوانان که بحث می افتد .بیشتر در فکر فروریختن هستند.تمام تلاششان در نابودی است.ایرادی بر این نوع نگرش از نظر من نیست .باید کوفت تا ساخت.ولی نکته مهم این است که کمتر کسانی را یافتم که همتی هم برای ساختن داشته باشند.اگر هزار آجر را با قدرت آوار می کنیم حداقل یک آجر سالم بیابیم و بسازیم.
حدس میزنم پاسخ شما این باشد که آجری نیست برای ساختن.
اگر واقعاً جستجو کرده باشید و نیافته باشید. حرف شما متین است.و من حرفی برای گفتن ندارم.
ولی اگر هنوز در کنکاش یافتن هستید.به دنبال آجرهای معمولی که همه به دنبالشان میروند نروید.نوع نگاهتان را کمی تغییر دهید تا آجرهای خاص پیدا کنید.

شرمنده ام که پرحرفی می کنم.ولی موضوعات شما و بحث های شما بسیار چالش برانگیز است و ذهن را به تلاش وامی دارد.
در پناه حق

سلام
اول بگم که شما خیلی لطف دارین و من واقعا دوست دارم که وقت میذارین و کامنت میدین
اما در مورد اعتقادات ... اگر هم حرف شما درست باشه حداقل باید اینو بگم که ما درحال کوفتن چیزی تو وجودمون هستیم که اولا خودمون نقشی تو به وجود اوردنش نداشتیم دوما صرفا یک نوع اعتقادات نبوده با مقدار زیادی زور و جهل و تحقیر همراه بوده این کوفتن لذتی به آدم میده که دیگه از برگشتن یا کنکاش دوباره پشیمونش می کنه
من هیچ وقت نمی گم آجری نیست من می گم گاهی بعضی زخمها از بس عمیقند زمان زیادی می بره تا خوب شند و زخمی که به مذهب خورده...بماند
...
حالا راستی می گم خودتون قبول ندارین که این شعر هم یک آجر خاصه؟؟؟!!!

نازنین جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلام
اول بگم اون پست آرمانها امام ..اصلا برای من نبود .. نمیدونم چه جوری تو وبلاگ من سر در آورده بود !!!! بلاگ اسکای قاطی کرده فک کنم !!

خود من ک سعی میکنم با این چیزها عجین نشم .. نوحه خونی و مرثیه سرایی یعنی نابودی زندگی...

آپم دوستم سر بزن

فاطمه جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

بدجنس منو نمی خوای جزو مأمور های بلندترین بزرگ بزاری؟ گریه کنم؟ آره؟ درخواست بدم؟ کجا باید فرم پر کنم؟

نه دیگه تو داداش کایکو باش!!!

pink جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

امپراطوری راه انداختی؟!!

معلم روستا شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://villageteacher.persianblog.ir

سلام
زخمی که گفتید مرا یاد صادق هدایت انداخت.کوفتن جهل بسیار لذت دارد ولی ساخت دانایی بیشتر.
بله خاصه.....
در پناه حق

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد