باران تیرگاهی


چقدر طعنه

چقدر متلک

چقدر نیش و کنایه

چقدر غرغر

خسته بود ... خسته...


از آدم های بداخلاق

از صورت های کلافه

از بوی عرق و خشم و بی حوصلگی...


هیچ کس دوستش نداشت

حتی بچه ها هم اونو به خاطر خودش دوست نداشتند

تنها بود...


فایده نداشت...دیگه باید تغییر می کرد

یواشکی ابر رو کش رفت از یه طبقه پایین تر

خوشحال بود...

فکر می کرد حالا اونم میره تو شعرها و قصه های رمانتیک

فکر می کرد حالا اونم خواستنی میشه



بی خبر از اینکه

این عاشق نبودن ربطی به بارون نداشت...




نظرات 13 + ارسال نظر
میترا پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ http://pouyacarpet.mihanblog.com/

161728394555151226051105سلام
با مطلب جدید آپم بیا
منتظرتم

شمارهه یعنی چی؟

پرشکوه جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://parshkooh.persianblog.ir/


به زور نمیشه چیزی رو به دست اورد.

غزاله جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ق.ظ http://ms1.blogsky.com

سلام
ینی جی؟

یعنی بارون رو دیدی؟

نادی جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ http://ashkemah.blogsky.com

بالاخره یکی دوستش داشته دیگه. نمیشه هیچ کس دوستش نداشته باشه.

نمی دونم ... تو خودت چقدر تیر رو دوست داری؟

محمدرضا جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.hazion.blogfa.com

(بارون عصر پنجشنبه...) آره منم وقتی بارون گرفت دقیقا؛ همین حس وحال رو نسبت به شرایط اون لحظه داشتم... چرا اینجوری بود...!!!؟؟؟

..........................

فروشنده جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ


چقدر سخته کسی دوستت نداشته باشه.
اجازه هست لینکت کنم؟

خیلی سخته....


لینک شما بسی باعث خوشوقتی است

به شرطی که یه گل سر مهمونم کنی

محمدرضا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ق.ظ http://www.hazion.blogfa.com

این جواب سوال من بود دیگه؟!!!

.................

من این سخن نوشتم چنان که غیر ندانست
تو نیز ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

فاطیما شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ق.ظ http://www.ngareha.blogfa.com

از همان باران های موسمی همیشگی بود...

خوب من هیچ وقت جغرافیم خوب نبوده...

فاطمه شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

خیلی هیجان داشت .. هر دلیلی داشت من که باهاش حال کردم

شرمنده من اینو الان دیدم!

درهرحال خوشحالم که حال کردی!

نادی شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ب.ظ http://ashkemah.blogsky.com

منظورت کدوم تیر بود؟ تیری که از کمان رها میشه؟

خواهر من ماه تیره. خیلی هم لوسه. با این که یه بچه داره . هنوز به مامانم زنگ می زنه و ساعتها براش حرف می زنه و مامان من ساعتها بهش گوش میده. چون اون دوس داره بهش گوش کنن.تازه این فقط یک قسمتشه. قسمتی از قصه هاش هم برای من میگه. بعضی قصه ها بارها گفته شده. بالاخره وقتی این همه شنونده داره یعنی دوستش دارن دیگه

می گم حالا حساس نشو

من منظورم ماه تیر بود نه ماه تیری ها

فروشنده یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ

برگرد حالت بد میشه ها!

pink یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ

حداقلش اینه خدا دوسش داشته

هرکسی گاهی به این موضوع شک می کنه

فیتزکارالدو سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ق.ظ http://mohammadtabarsa.persianblog.ir

آخه این طرز برخورد با یک ماه عزیز و نازنینه؟ چرا جوسازی می کنی بر علیه تیرماه. یه خورده گرمه. مشکل دیگه ای نداره

شما مشکوک میزنی ها؟
متولد ماه تیر می باشی شما؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد